انگورخوردن دو تا زنبور
کنار گل تو باغچه نشستن دوتا زنبور یه مهمونی گرفتن با یک دونه انگور خانم و اقا مورچه رد می شدن از اونجا زنبورای مهربون صدا زدن بفرما شاپرک و کفشدوزک می پریدن رو گلها زنبورای مهربون صدا زدن بفرما کنار باغچه حالا زیاد شدن مهمونا مورچه ها و کفشدوزک شاپرک و زنبورا یه مهمونی گنده دادن اون دوتا زنبور منم بردن براشون دوتا خوشه انگور ...